در میان تکههای یک پازل، برخی از آنها نقشی کلیدی دارند و تصویر نهایی بدون حضور آنها ناقص و بیمعنا خواهد بود. سوناتای مهتابی بتهوون را تصور کنید که موومان دوم آن حذف شده است؛ با کمی تأمل در این موضوع متوجه خواهید شد که قطعه به این زیبایی بهسادگی فقط با عدم وجود یک عنصر، شگفتی خود را از دست میدهد. بازی Bionic Bay با تمام زیباییها و نقاط قوتی که دارد، خلأ بزرگی در تصویر نهایی به خود میبیند؛ این خلأ، به علت عدم حضور یک جزء بسیار مهم ایجاد شده است. در ادامه به نقد و بررسی بازی Bionic Bay خواهیم پرداخت و در پایان این تکه گمشده را پیدا خواهیم کرد.
بایونیک بی تقریباً در همه بخشها میدرخشد؛ از جلوههای بصری و شنیداری متناسب و درجهیک گرفته تا ارائه یک گیمپلی بهشدت خوش ریتم. طراحیهای هنری در کنار زیبایی بسیاری که دارند، از تنوع بسیار زیادی نیز برخوردار هستند. تقریباً غیرممکن است که خستگی و بیحوصلگی که در برخی بخشهای گریبان بازیکن را میگیرید، ناشی از عدم زیبایی یا تکرار بودن محیطهای بازی بوده باشد.
طی تجربه ۲۳ مرحله موجود در بازی، هیچگاه با محیطهایی که طراحی یکسانی دارند برخورد نمیکنید؛ طراحیهای هر محیط منحصر بهفرد بوده و بهلحاظ بصری از جذابیت کافی برخوردار هستند.

موسیقی متن بایونیک بی، چیز جدیدی ارائه نمیدهد و تقریباً معمولی است اما با این حال، بهشدت در طراحی مراحل، ایجاد تنش، استرس و بعضاً آرامش، عالی عمل میکنند و نقص خاصی ندارند. بهعنوانمثال، طی مرحلهای که در تصویر بالا محیط آن را مشاهده میکنید، موسیقی متن پس از یک سکوت تقریباً طولانی که متناسب با چالشهایِ نیازمند دقتِ چند دقیقه پیش بود، ناگهان با توجهبه چالش سرعتی که روبهروی بازیکن قرار گرفته است، سکوت خود را با یک موسیقی هیجانانگیز میشکند.

باید گفت که بایونیک بی به لحاظ بصری و جلوههای شنیداری بهقدر کافی غنی است و مشکل جدی ندارد؛ بنابراین تکه گمشده و نقص بزرگ اثر در این بخش نیست.
گیمپلی بایونیک بی نیز بهشدت حس و حال بازیهای قدیمی و درخشان شرکت VALVE مانند Portal و Half-Life را در خود دارد؛ اما فقط حس و حالشان را انتقال میدهد و از نظر کیفی در سطح یکسانی با آنها قرار نمیگیرد. مکانیک جابهجایی و شکل و نوع چیدمان چالشها در هر مرحله، شما را حتماً به یاد بازی Portal خواهد انداخت. چه چیزی باعث میشود تا طراحی مراحل Portal در کنار خوش ریتم بودن، عمیق و بهیادماندنی نیز باشد، اما در نهایت بایونیک بی بههیچوجه اینگونه نشود؟
برای پاسخ به این سؤال و کشف تکه گمشده از پازل (نقص اصلی این اثر)، بایونیک بی را با یک اثر ممتاز دیگر مقایسه خواهیم نمود و سپس به این سؤالات پاسخ خواهیم داد.
INSIDE یکی از شاهکارهای دنیای گیمینگ است اما بهطور قطع به یقین بینقص نیست؛ این عنوان با تمام خوبیهایی که دارد، از ابتدا تا انتها تقریباً چالشهای تکراری بر سر راه بازیکن قرار میدهد؛ با این حال، چرا Inside بهشدت درگیرکننده است و به شکلی استثنایی احساس غوطهوری ایجاد میکند، اما بایونیک بی با وجود طراحی هنری حتی بهتر و عملکرد مطلوبتر در طراحی برخی مراحل، پس از یک ساعت خستهکننده میشود؟

تکه گمشده پازل Bionic Bay
مشکل اصلی بایونیک بی این است که گیمر را اصطلاحاً Hook نمیکند یا به عبارتی هیچ دلیلی به او ارائه نمیدهد که چرا باید تجربه شود. بازی بدون هیچ مقدمهای بازیکن را در دنیای عجیبوغریب خود رها میکند؛ بازیکن پس از گذشت یک ساعت، احساس کلافگی کرده و از خود سؤال میکند که دارد به کجا میرود؟
کاتسین کوتاه ابتدای بازی تنها به بازیکن میگوید که یک آزمایش علمی شکست خورده و شما هم کنترل یکی از دانشمندان این آزمایش را بر عهده دارد. سؤال: ما قرار است به کجا برویم و درنهایت به چه چیزی برسیم؟ بایونیک بی پس از گذشت حدوداً یک ساعت به بازیکن میگوید که من هم نمیدانم اینجا کجا است، خودت برو این موضوع را کشف کن!
اولین و مهمترین ویژگی هر مرحله، مشخص کردن یک هدف ساده و نهایی برای بازیکن است. هر اثری حتی در صورت داشتن طراحیهای هنری، گیمپلی و… باکیفیت و درجهیک، تا زمانی که یک دلیل و هدف برای بازیکن ارائه نکند، به احتمال زیاد بازیکن تا ثانیهی آخر بازی احساس سردرگمی خواهد داشت و از تجربه سطحی که نصیب او شده سرخورده خواهد شد؛ حال چرا به احتمال زیاد؟ چگونه یک اثر میتواند بدون ارائه هدف و دلیل مشخص مخاطب را چنان محسور خود کند که بازیکن بدون داشتن دلیلی واضح و مبرهن، فقط تلاش در پیشروی و کشف دنیای اثر را داشته باشد؟
اینساید نه هدفی مشخص میکند و نه برای برانگیختن توجه او، دلیل خاصی را مستقیماً به مخاطب در ابتدا ارائه میدهد. اما اینساید بدون استفاده از حتی یک کلمه، به زیبایی در بازیکن انگیزهی تلاش برای فهم و اکتشاف دنیای خود را ایجاد میکند؛ این اثر پسربچهی تنها و مظلوم قصه خود و همچنین اتمسفر ویرانشهر بیرحمی که پسربچه در آن گرفتار شده است را طوری تصویرسازی کرده که هر دقیقه برای بازیکن سوالاتی عجیب و مهم مطرح میشود و همچنین عطش رسیدن به پاسخ این سوالات نیز ذهن بازیکن را بهکلی درگیر میکند.
بایونیک بی هیچ انگیزهای در بازیکن ایجاد نمیکند؛ چه با ارائه یک هدف ساده و مشخص، چه با خلق اتمسفری گیرا که هر لحظه در ذهن بازیکن سوال و در وجود او عطش رسیدن به پاسخ ایجاد کند. تقریبا غیرممکن بهنظر میرسد سرنوشت شخصیت اصلی بازی حتی در اواسط بایونیک بی برای مخاطب مهم باشد و از طرفی نه محیط و نه طراحی مراحل، فضا و اتمسفری گیرا که حس کنجکاوی و روحیه مکاشفهگری بازیکن را تحریک کند، را خلق نمیکنند.

گیمپلی بایونیک بی با وجود این نقص بزرگ، بهشدت خوشریتم است. شکل و نوع چالشها مدام تغییر میکنند و در بخشهایی به زیبایی با یکدیگر ترکیب میشوند؛ طراحی مراحل و گیمپلی اثر به شکل زیبایی با مخاطب خود حرف میزنند و به او میگویند که در هر لحظه چگونه عمل کند و چه حسی داشته باشد.

یکی از ماهرانهترین هنرهایی که هر طراحی باید به آن مسلط باشد، هنر مدیریت افکار و احساسات بازیکن است. در حقیقت، گیمپلی تعین میکند که بازیکن باید الان چه چیزی حس کند یا به چه چیزی فکر کند. بایونیک بی در این بخش استثنایی و عالی عمل میکند و به زیبایی با استفاده از رنگ، نور و موسیقی متن، در لحظه حس و حال شما را تعین میکند و در ادامه با طراحی و چینش چالشهای متفاوت، تعیین میکند که حال باید به چه چیزی فکر کنید. بهعنوانمثال، در مرحله تصویر بالا، با استفاده از رنگ، نور و همچنین شکل رفتار ذرات معلق به شما میگوید که در این منطقه توانایی کنترل زمان را دارید، حال باید بهگونهای آن را مدیریت کنید که ذرات به شما برخورد نکنند.
Bionic Bay
برای تجربه یک اثر خوش ریتم که هر لحظه ممکن است شما را غافلگیر کند، به سراغ بایونیک بروید؛ اما اگر انتظاراتی فراتر از آن دارید، باید بگویم بایونیک بی از مشکلاتی رنج میبرد که در اثر آنها ممکن است خیلی زود برایتان حوصله سر بر بشود یا شما را دلسرد کند. بایونیک بی یک اثر زیبا و پر از پتانسیل اما در عین حال ناقص به شمار میرود و این نقص بزرگ ناشی از تکه گمشده پازل بایونیک بی، یعنی عدم ارائه یک هدف مشخص و جذاب است.
نکات مثبت:
- جلوههای بصری زیبا و متنوع
- موسیقی متن معمولی اما بهشدت مؤثر در طراحی مراحل
- گیمپلی بهشدت خوش ریتم
- ارائه چالشهای متنوع و خلاقانه و چینش و ترکیب صحیح آنها
نکات منفی:
- عدم ایجاد حس درگیری و غوطهوری به میزان کافی
- عدم ارائه یک هدف مشخص و جذاب
- روایت بد و ناقص
۷
این بازی روی PC تجربه و بررسی شده است
منبع خبر: گیم فا